دریچه‌ای به فرهنگ و زندگی مردم عرب ایران

از رفیش تا فولاد: فوتبال به زبان خشم

روز شنبه، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، و در مسابقه دو تیم فولاد خوزستان و تراکتورسازی تبریز، باز شعار «بالروح بالدم نفدیک یا اهواز» (جان و خون خود را فدای تو می کنیم، ای اهواز) در ورزشگاه شهدای فولاد اهواز جاری شد.  شعاری که بسیاری به آن نگاه امنیتی دارند و آنها را در تضاد با ایرانیت می دانند، جالب است که بدانید فولادی ها روز جمعه  حریف خود را نیز تشویق می کردند، و علی رغم آنکه ۲-۱ به تراکتورسازی باختند به ترکها خوش آمد می گفتند. نتیجه مسابقه امری دست دوم بود و در این فضا هر دو گروه عرب و ترک فریادهایشان را یکی می کردند، شاید برای آنکه شانس شنیده شدنشان را بیشتر کنند. همه اینها را که در کنار هم قرار دهیم متوجه می شویم در استادیوم ها قضیه تنها فوتبال نیست و در این مطلب سعی می کنیم که مروری بر تاریخ اعتراضات سیاسی مردم عرب در میدان های فوتبال داشته باشیم.

بطور خلاصه پیوند فوتبال و مقاومت مردم عرب را می توان به سه دوره کلیدی تقسیم کرد، باشگاه شاهین اهواز (اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰)، استقلال اهواز (دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰) و فولاد خوزستان (از اواسط دهه ۸۰ تا امروز). و البته در این میان ظهور تیم های محلی نیز عرصه این مقاومت بوده است که نمونه روشن آن تیم رفیش است که از محله رفیش (لشکرآباد) ظهور می کند و برای دوره ای به نماد هویت عربی بدل می شود. امیر مزرعه از بازیکنان قدیمی تیم محلاتی «رفیش»، (تاسیس ۱۳۵۸)، در مصاحبه با مهدی هاشمی (سایت پادماز) در خصوص دوره زمانی ۱۳۵۸- ۱۳۶۴ می گوید : «هزاران هوادار عرب با لباس عربی کامل، دشداشه و چفیه و عقال، به ورزشگاه می آمدند و شعارهای عربی سر می دادند که همگی حکایت از روحیه ملی نزد آنان داشت». امیر مزرعه در بخش دیگری از مصاحبه خود وضعیت تیم رفیش و رخدادهای سیاسی مرتبط با آن را اینگونه توضیح می دهد:

مسابقات فوتبال تیم رفیش جو سیاسی شدیدی را در شهر احواز براه انداخته بود، هواداران تیم عرب رفیش از شهرهای مختلف اقلیم احواز نظیر عبادان و خفاجیه و سوسه به شهر احواز می آمدند تا بازی را از نزدیک دنبال کنند. هواداران عرب بازیهای تیم رفیش را به یک تریبون سیاسی تبدیل کرده بودند و بازیهای تیم رفیش به یک اکسیون و یا تظاهرات سیاسی برای دفاع از حقوق مردم عرب در آمده بود. (پادرماز، ۲۵ آگست ۲۰۲۰)

امیر مزرعه می گوید «آرم تیم رفیش دیوار ترک خورده بود، که برگرفته از جنبش دانشجویی در شیلی بود، این نماد حکایت از شکسته شدن دیوار ظلم و ستم به واسطه قدرت مردمی است»

انتخاب چنین آرمی آنهم در سال های اول انقلاب می تواند تفسیر گر شعارهای طرفداران تیم «رفیش» باشد، «نحن شعب مظلوم أهزوجتنا تقاوم» (ما ملت مظلومی هستیم که با شعارهای خود مقاومت می کنیم) این شعار که بیشتر در دوره استقلال اهواز سر داده می شد بوضوح غایت شعارها هواداران این تیم ها که همان مقاومت است را نشان می‌دهد.

رگه های پیوند میان فوتبال و سیاست ورزی مردم عرب را می‌توان در حمایت از تیم شاهین نیز دید. ورزشگاه تختی اهواز (محل برگزاری بازی‌های شاهین) در دههٔ ۵۰ شمسی مملو از هوادارانی بود که اغلب از محله‌های عرب به ویژه لشکر آباد و دیگر مناطق فقیر نیشن می‌آمدند،  همان محله‌هایی که بعدها هم کانون خیزش‌های عربی شدند. برای بسیاری از این هواداران، شاهین تنها یک تیم ورزشی نبود بلکه نماد «عرب بودن» است. در دهه ۱۳۵۰، همزمان با اوج‌گیری نارضایتی‌های سیاسی، هواداران شاهین اهواز  فضای ورزشگاه را به فضای اعتراضی و محملی برای ابراز هویت خود کردند.آنها در  مسابقات حساس، مخصوصاً مقابل تیم‌های مرکز یا فارس‌زبان، با شور خاصی تیم‌شان را تشویق می‌کردند و مدام نام  بازیکنان عرب را بلند یاد می کردند. ترکیب مدیریتی و فنی شاهین عمدتاً از مردم عرب بود.   برای نمونه در فهرست سرمربیان قدیمی این تیم نام‌هایی چون جاسم اهل‌یرف، داود شعیباوی، عبد دلفی و علی سلامات دیده می شود. و همین باعث می شد تا تماشگران عرب خود را در آینه تیم ببینند. و بعد از یازی نیز صدها نفر از جوانان عرب از ورزشگاه به خیابان‌ها می آمدند و به عربی به جشن و هلهله می پرداختند. این راهپیمایی‌ها که در ظاهر برای جشن برد تیم بود، در واقع نمایشی از اتحاد قومی و فرصتی برای طرح مطالبات معترضانه بود، البته اگر کسی چشمی برای دیدن داشت.

شعارها هم مشابه شعارهای امروزی است که بر هویت عربی مردم و سرزمین اهواز تاکید دارد. اما در جریان تجمعات اعتراضی سال ۱۳۵۷ و اوایل ۱۳۵۸ در اهواز – که همزمان با انقلاب بود – برخی از هواداران شاهین شعارهای تندتری هم دادند که قابل توجه ترین آنها شعار  «عربستان حرة» (عربستان باید آزاد باشد). عربستان همان نام تاریخی خوزستان است که بعدها تغییر پیدا کرد.  و البته در آن دوران نیز این شعارهای  در خلال یکی از بازی‌های محلی فوتبال در اهواز و دیگر شهرهای عرب نیز مطرح می شد: شعارهایی که در آن دوران بر خودمختاری اهواز نیز تاکید می کردند و آن را نیز مطرح می کردند.

با ظهور تیم فولاد و حرفه ای شدن مسابقات پیوند آنها با اعتراضات نیز بیشتر می شود. در اسفند ۱۳۹۴ پس از پیروزی ۱-۰ فولاد خوزستان مقابل سایپا تهران در ورزشگاه غدیر اهواز، صدها نفر از تماشاگران عرب هنگام خروج از ورزشگاه دست به یک راهپیمایی اعتراضی زدند.  این تظاهرات در منطقه امنیه اهواز شکل گرفت.  یکی از شعارهای مهم این تظاهرات «الثورة، الثورة، یونس وصّانا» بود که به یاد یونس عساکره (جوان دستفروش عرب که سال قبل‌تر در اعتراض به جمع‌آوری دکه‌اش توسط شهرداری خرمشهر مقابل ساختمان شهرداری خودسوزی کرد) تکرار می‌شد.   در واقع معترضان سعی می کردند با اشاره به وصیت نمادین یونس («انقلاب کنید») اعتراضشان را به تبعیض و فقر اعلام کنند و سعی کنند که نماد عینی آن انقلابی باشند!  این تظاهرات با دخالت نیروهای امنیتی روبرو شد و  تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان بازداشت  می شوند.

حضور تیم الهلال عربستان در اهواز (لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۱۵) یکی دیگر از رویدادهایی است که زمینه اعتراضات قومی مردم عرب را فراهم کرد.  در آن بازی بسیاری از هواداران فولاد با دشداشه های سفید  در ورزشگاه حاضر شدند و فضایی متفاوت را خلق کردند. تماشگران شعار می دادند «الاهواز اهوازنا… کل الخلیج إعزازنا» (اهواز اهواز ماست، تمام مردم خلیج عزیزان ما هستند) و با این شعار هم به استقبال تیم سعودی رفتند. این مسابقه اگرچه خود با نتیجه مساوی پایان یافت، اما در پایان بازی درگیری شدیدی  بین عده‌ای از تماشاگران و نیروهای انتظامی رخ داد. درگیری ها در درون ورزشگاه شروع شد اما به سرعت به بیرون سرایت کرد و تعداد زیادی از هر دو سو مجروح شدند. اوج خشونت زمانی بود که یک ماشین پلیس در پارکینگ ورزشگاه به آتش کشیده شد.

در مرداد ۱۳۹۷،  تقابل لفظی و فیزیکی میان هواداران تهرانی و عرب رخ داد. ماجرا از بازی پرسپولیس تهران و فولاد خوزستان در ورزشگاه آزادی آغاز شد که طی آن عده‌ای از هواداران پرسپولیس شعارهای توهین‌آمیزی علیه مردم عرب سردادند. آنها شعار می‌دادند: «عرب نمی‌خوایم، نمی‌خوایم»، «سوسمار خورها» و «اهواز مال ماست».  ویدیوی این شعارهای رکیک  بسرعت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و به خشم مردم عرب منجر شد. در پاسخ، فعالان عرب از هواداران خواستند در بازی برگشت حضور پررنگی داشته باشند تا جواب آن توهین‌ها را بدهند. چند هفته بعد، در بازی هفته سوم لیگ برتر ۹۷ که میان پرسپولیس و استقلال خوزستان در ورزشگاه غدیر اهواز برگزار می‌شد، با شروع بازی، تماشاگران عرب اهوازی با تاکید بر عروبت خود، به خصوص با فریاد شعار «خلیج عربی»، به تحقیرهای بازی قبل پاسخ دادند. این شعار به‌شدت هواداران تیم مقابل را خشمگین کرد و جو ورزشگاه متشنج شد. در ادامه، برخی از تماشاگران سعی کردند وارد زمین شوند. درگیری ها آنقدر زیاد شد کع دوار مجبور شد برای دقایقی بازی را متوقف کند. لحظاتی بعد یگان ویژه پلیس برای کنترل اوضاع وارد زمین و سکوها شد و با هواداران عرب درگیر شد. درگیری‌ها باز تا بیرون ورزشگاه هم کشیده شد و تعدادی مجروح بر جای گذاشت. بعد از پایان مسابقه، عده‌ای از تماشاگران پرچم ایران را در ورزشگاه به آتش کشیدند. این شب پرتنش در رسانه‌ها به عنوان «شب خونین ورزشگاه غدیر اهواز» ثبت شد.

بازداشت سعید باوی لیدر تیم فولاد خوزستان از رخدادهای سیاسی دیگری بود که در میدان‌های فوتبال اهواز رخ داد. سعید باوی که خود از فعالان مدنی عرب اهواز است، در طی چند فصل با شعارهای هویت‌طلبانه‌اش هواداران را همراه می‌کرد. در ۱۳ آبان ۱۳۹۸ همزمان با دیدار فولاد و پرسپولیس در ورزشگاه فولاد آرنا اهواز، سعید باوی شعار معروف خود را بار دیگر طنین‌انداز کرد: «من عربم، تو عربی، ما عربیم و اهواز عرب است». تماشاگران عرب نیز این شعار را تکرار کردند و ورزشگاه برای دقایقی یکپارچه به شعارهای عربی اختصاص یافت. رسانه‌های ایران از این شعارها با عنوان «شعارهای نژادپرستانه» یاد کردند و روز بعد خبر دستگیری لیدر فولاد توسط اداره اطلاعات اهواز منتشر شد او متهم به «تجزیه طلبی»  بر اساس این گزارش رسمی، «سعید باوی به دلیل سر دادن شعارهای نژادپرستانه در بازی فولاد-پرسپولیس بازداشت شده است»و را به «تجزیه‌طلبی» متهم کردند.

جالب آنکه خود آن مسابقه جنبه اعتراضی دیگری نیز داشت: هواداران فولاد آن بار آمده بودند تا همبستگی خود با مردم معترض عراق را نشان دهند. آنها پرچم های عراق را به میدان آورده بودند و  شعارهایی در حمایت از قیام مردمی عراق سر می دادند. این بازی نیز به درگیری با نیروهای انتظامی منجر شد و ماموران با گاز اشک آور  سعی کردند که جوان هایی که در خیابان ها شعار از عرب بودن خود و همراهی با مردم عراق می دادند را متفرق کنند. و باز البته چندین نفر مجروح شدند و ده ها نفر بازداشت.

. البته همدلی با مردم عراق در دیگر بازی ها نیز قابل مشاهده است. در یکی از بازی‌های فولاد، هواداران علاوه بر در دست داشتن پرچم عراق، شعار «بالروح بالدم نفدیک یا عراق» (با جان و خون خود فدایت می‌شویم ای عراق) سردادند.

البته همدلی و بیان اعتراض به رخدادهای منطقه ای تنها محدود به این بازی نبود. در آذر ۱۳۹۵ که اوج حملات دولت سوریه  به شهر حلب بود، تماشاگران اهوازی  پلاکاردهایی با شعار «حلب تُباد» (حلب قتل‌عام می‌شود) و «کلنا معکِ یا حلب» (همه ما با تو هستیم، ای حلب) را به میدان آوردند و شعار دادند:  «اخرج مِن سوریا یا بشار الاسد» (بشار اسد، از سوریه خارج شو).  در اینجا هم می توان فهمید که این حرکت نیز اعتراضی بر علیه سیاست خارجی ایران در سوریه است و تماشاگران نه تنها با مردم عرب سوریه اعلام همبستگی کردند که نفی سیاست های منطقه ای ایران نیز پرداختند. نکته قابل توجه این بود که تلویزیون ایران پخش مستقیم این مسابقه را به شکل ناگهانی قطع کرد!  با این حال ویدیوهای این اعتراضات در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و در رسانه‌های عرب‌زبان نیز منتشر شد.

و نمونه مشابه دیگر این بود که در سال ۱۳۹۴ تماشاگران اهوازی پس از یک بازی، ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی را به خاطر اقداماتش در مقابل سیاست‌های ایران در منطقه ستایش کردند. این اقدام را نیز می توان در این راستا فهم کرد که هواداران سعی می‌کنند خود را در قالب جهان عرب تعریف کنند. با آنان همدلی کنند و همراه آنان معترض شوند و هر دو اقدام به دولت ایران  و سیاست های قومی آن «نه»  بگویند!

این را در شعارهای هواداران تیم فولاد نیز می‌توان دید، آنجا که شعار می دهند  «یا فولاد یا العربی جیبنه کاس الذهبی» (ای فولاد، ای تیم عرب، جام طلا را برایمان به ارمغان بیاور» علی رغم آنکه طرفداران فولاد به خوبی آگاهند که اغلب بازیکنان و کادر مدیریت واسپانسرهای فولاد عرب نیستند، با این همه با تاکید بر واژه «عرب» بدنبال یادآوری، اشاره مصرانه وجلب توجه به واقعیت عرب بودن این مردم و این سرزمین هستند که مدام توسط حکومت و جریانات ملی گرای ایرانشهری و فارسی نفی می شوند. همه اینها را که در کنار هم قرار دهیم متوجه می شویم که خواسته هواداران این تیم ها  نفی این انکار شدگی و مقاومت در برابر آن است.

آری، دیوارها که بلند باشد، دیگر نجوا بکار نمی آید، باید فریاد زد، نه آنکه ضرورتا فریاد به گوش دادرسی برسد، بلکه واقعیت این است که خشم غالبا با فریادهای بلند همراه است، جبران خلیل جبران می گوید: «دوستان وقتی دلهایشان به هم نزدیک باشند در گوش هم نجوا می کنند، اما وقتی باورهایشان از هم دور بیفتد صدایشان به فریاد می رسد». وقتی مردمی مجبور می شوند خود را فریاد بزنند، به این معنی است که همه راههای به روی آنها بسته شده است، اینان چون مردمانی هستند گیر افتاده در جزیره دور، که راهی ندارند جز آنکه کشتی های را که از دور می گذرند فریاد بزنند، حتی اگر هم امیدی به شنیده شدن نداشته باشند، باز هم راهی جز تکرار فریاد های خود ندارند.

کسی که به حاشیه رانده می شود لا جرم خشمگین می شود، وفریاد برمی آورد، کسی که لباسش، اسم شهرهایش، مناسبات فرهنگی اش، نام فرزندانش همگی جرم باشند، لا جرم در هر کجا که فرصتی پیش آید فریاد می زند، کسی که بعلت سوء توزیع فاحش ثروت در فقر است و حتی از فرصت اشتغال بر روی زمین های زرخیز خود محروم اند، امیدی در نجوا و آهسته سخن گفتن نمی بیند، و راهی جز فریاد برای خود نمی بینند.